زوایا

سرکشی به زوایای پنهان کتاب، ادبیات و فرهنگ

زوایا

سرکشی به زوایای پنهان کتاب، ادبیات و فرهنگ

اینجا صفحه ای است برای به اشتراک گذاشتن شعرها و نوشته هایم در زمینه های مختلف فرهنگ و ادبیات، معرفی و نقد کتاب.

آخرین مطالب
نویسندگان

۲۱ مطلب با موضوع «ادبیات» ثبت شده است

کلکسیونر

يكشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۰۵ ق.ظ

(بر اساس داستانی از کارل چاپک)

یک فرش زمینه سفید اناطولی قرن هفدهمی که رویش نقش پرنده و جن وپری داشت. بعضی جاهایش رفته بود اما باور کردنی نبود. من به شما قول می دهم که یکی از کمیاب ترین فرش های دنیا بود. یک و نیم در دو، با رنگ آمیزی عجیب، زمینه سفید با نقش های آبی آسمانی و آلبالویی. صورتم را به طرف پنجره بر گرداندم تا آقای قراچه داغی حالت مرا نبیند.کم کم با لکنت زبان به او گفتم: «حضرت آقا! می شه بپرسم اون قالیچه قشنگ کار کجاست؟» 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۰۵
محمد جلوانی

ارزش احساسات

شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۴۹ ق.ظ

(داستانک طنز)

گل حسن یوسف، شمعدانی، شب بو، آفتابگردان. می گویم: «آخه کی توی گلدون آفتابگردون می کاره و توی پاسیو می گذاره؟»  می گویم: «آفتابگردان قد می کشد، می شود اندازه یک چنار.» ریز می خندد: «خوب، بهتر. تا حالا کی رو  دیدی توی پاسیو اش چنار داشته باشه و دور تا دورش هم کاکتوس های کوچولو؟ یه پیره زن هم هر روز به همه آنها آب بده» باز هم ریز می خندد. می گویم: «به من نگید پیره زن.» ناخن هایش را لاک می زند: «به دل نگیر. خوب، پیره زنی دیگه.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۴۹
محمد جلوانی

یک چشم بینا

شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۳۰ ق.ظ

(داستان)

با نوک انگشت ته سیگارهای توی جا سیگاری را تک تک شمرد. بیست و هفت تا. با اینکه الآن لای انگشتش بود، صبح تا حالا بیست و هشت تا سیگار کشیده بود .سیگار آخری را نصفه کاره توی جا سیگاری له کرد . دود سیگار را با فشار از دوتا لوله دماغ بیرون داد. دست هایش را روی شقیقه هایش گذاشت و بعد لای موهای فلفل نمکیش برد. به زیر سیگاری پر از ته سیگار خیره شده بود .سیگار نصفه له شده، هنوز دود می کرد. تازه ساعت ده صبح بود. چقدر زمان دیر می گذشت. تلویزیون را روشن کرد ولی بلافاصله خاموشش کرد. به طرف حیاط راه افتاد. در اتاق را باز کرد.که یکهو هوای خنک پاییز بدنش را لرزاند. کتش را از جالباسی دم در برداشت و روی دوشش انداخت. دمپایی پوشید. لخ لخ کنان ایوان را طی کرد و به حیاط رفت .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۳۰
محمد جلوانی

شاعر نالان 2

شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۰۵ ق.ظ

(نگاهی به اشعار عاشق اصفهانی، بخش دوم: گزیده)

برای آشنایی بیشتر با سبک و لحن و زبان و فضای شعر عاشق تعداد محدودی از ابیات او را به انتخاب خودم می آورم. ابیات انتخاب شده بیشتر تک بیت های نابی هستند که مثلا در یک غزل می درخشیده اند. هر چند با این کار موافق نیستم و فکر می کنم یک بیت باید در فضای کلی تمامی شعر چشیده شود ولی به علت ضیق فرصت و کم همتی به همین مقدار اکتفا کردم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۰۵
محمد جلوانی

شاعر نالان 1

شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ق.ظ

(نگاهی به اشعار عاشق اصفهانی، بخش اول: مقدمه و معرفی)

گاهی آدم به سرش می زند پا را از حیطه مطالعه اشعار مولوی و حافظ و سعدی و فردوسی و نظامی و بزرگان فوق مشهور دیگر فراتر نهد و به دیوان دیگر شعرای زبان فارسی که حتی برخی برای خود نام و نشان و سبک و روش ویژه ای دارند اما مورد بی مهری قرار گرفته اند سری بزند. به راستی در قلمرو زبان فارسی شاعران بسیاری داریم که هر کدام دنیایی از رنگ و نور و زیبایی آفریده اند اما آنقدر تمرکز بر روی شاعران خاصی پیدا کرده ایم که آنها را با تمام جذابیتشان در بوته نسیان نهاده ایم و به راستی تا آدم به سرش نزند به سراغ آنها نمی رود. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۰۰
محمد جلوانی

(طنزیات)

به مناسبت ماه مبارک رمضان

     توبه یه بزرگراهه، یه اتوبانه یا یه شاهراهِ همیشه باز با پهنای باند وسیع به سوی خدا که شبانه روزی آزاده. کافیه اراده کنی تا با سرعت نور بتونی ازش عبور کنی. یه ویژگی دیگه این شاهراه اینه که با هر یه متر مسیر که در این اتوبان طی می کنی 10 متر از مسیر کم میشه. یعنی با ده برابر سرعتی که تو به طرف خدا میری خدا به طرف تو میاد. دیگه چی بهتر از این. اگه ته دلتون احساس کردین تو این روزا و شبا معنویت خونتون کم شده و یه حالی می خواد بهتون دست بده کافیه سر خر رو کج کنین و بندازین توی اتوبان خدا و با سرعت برق و باد به طرفش برین. به ویژه اینکه این روزا روزای توبه است و بازار توبه کردن داغه. ما هم که ماشالا استاد جو گیر شدن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۱۲
محمد جلوانی

پارتی

شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۰۷ ب.ظ

(داستان)

      یک چیز مثل اضطراب و ترس با همدیگر. بدنم مور مور می­شد. نه، انگار می­لرزید. قلبم تند تند می­زد. نفسهایم بریده بریده و سطحی بود. توی تمام عضلات بدنم یک جور انقباض حس می­کردم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۰۷
محمد جلوانی

سماع جامه دران

شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۵۳ ب.ظ

(یک داستان صوفیانه)


     چاک گریبان دریده اش از فرط بوسه ها شوخگن می نمود. اَمرَدی در میان مردستان. پنجه گرگان بی صفت بر روحش خراش زده. دیدگانی دیدم بازتاب خاطره جمعی افلاک. لبان، خون دل پیر و جوان. مژگان صف بی دلان.گونه ها نیاز دل  دردمندان. ابرو، تیر نظر برچله کمان خود کشیده. کجاست ساقی؟ بگرد و بگردان. بنوش و بنوشان. دختر بکر تاک، آماده نکاحِ سر مستی و مدهوشی. می چرخد و می چرخد. هو گوید و حق گوید. کف بر دف و دف در کف.  شور است به می اندر یا آتش جان است این؟ مدهوش تواَم ای یار، قربان توام ساقی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۵۳
محمد جلوانی

نامه

شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۵۱ ق.ظ

(داستان)

سلام. این عین واقعیتی است که اتفاق افتاده. نه قصد کتمان کردن چیزی را دارم نه اصلا فایده­ای دارد که چیزی را مخفی کنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۵۱
محمد جلوانی

داستان ما و ادبیات چپ (2)

شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۵۸ ق.ظ

(یک تحلیل ادبی)

شاید نبش قبر تفکر چپ در این کشور برای بسیاری از افراد چندان دلپذیر نباشد اما برای کسی که می خواهد ادبیات کشورش را بشناسد، حتمی  و لازم است. به همین خاطر است که مثلا حدود یک جلد کامل از «تاریخ تحلیلی شعر نو» نوشته شمس لنگرودی اختصاص به این زمینه دارد و نیز در «صد سال داستان نویسی» حسن میرعابدینی به همچنین.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۵۸
محمد جلوانی