فاتح شکست خورده
چند شب پیش فیلم ناپلئون ساخته ریدلی اسکات را دیدم.
فیلم خوشساخت، دیدنی و جذابی بود.
فعلاً کاری به نقد فیلم ندارم.
چیزی که میخواهم بدان بپردازم خود زندگی ناپلئون است
و برداشتی که از آن میتوان برای دیگر انسانها کرد.
چند شب پیش فیلم ناپلئون ساخته ریدلی اسکات را دیدم.
فیلم خوشساخت، دیدنی و جذابی بود.
فعلاً کاری به نقد فیلم ندارم.
چیزی که میخواهم بدان بپردازم خود زندگی ناپلئون است
و برداشتی که از آن میتوان برای دیگر انسانها کرد.
البته واضح و مبرهن است که در بسیار و شاید همه جوامع ترور میتواند باعث اعمال سیاستها توسط حکومتها، احزاب و گروهها و مقابله با خواستهای گروه مقابل یا مردم شود. در تاریخ ایران از ازمنه قدیم میتوان شواهدی برای این امر یافت. شاید مشهورترین آنها اسماعیلیه و هواداران حسن صباح باشند.
سالها پیش از این در عنفوان نوجوانی، آثار ژول ورن را خوانده بودم و حظ وافر برده. در ادامه مطالعات ادبی در حوزه داستان و رمان در سالهای بعد، از ادبیات علمی تخیلی بسیار دور افتادم و آن را رها کردم.
مجتبی مینوی در هفت مقاله
که در زمان های متفاوت نوشته شده
و به مرور زمان طی سالیان در مجله یغما منتشر شده است
سعی کرده است
ابعاد مختلف آزادی، آزادفکری، سانسور، استبداد و دیگر مفاهیم مرتبط با آن را
واکاوی و موانع رسیدن به آزادی را بازشناسایی نماید.
مدت ها بود که در خواندن کتابی غرق نشده بودم
و خواندن این کتاب چنین فرصتی را به من ارزانی داشت.
نگاهی به شعری از «خاسته»
مرحوم اصغر حاجحیدری «خاسته» (1324-1391) را بیشتر از یکی دو بار آن هم اواخر عمرش ندیده بودم. چهرهای روستایی و آفتاب سوخته داشت با لبخندی که از صورتش محو نمیشد. لباسی ساده و تا حدودی مندرس بر تن میکرد و کلاهی بر سر میگذاشت که او را از طبقة فرودست جامعه نشان میداد. تا وقتی شعر خواندنش را نشنیده بودی به سیمایش نمیخورد شاعر باشد. اما وقتی لب به شعر میگشود شعرش را روان، پرمغز و خالی از اشکال و انحراف مییافتی. سخن گفتنش دلنشین و خودمانی و به دور از هرگونه تکلف بود. به شاعرنمایان روشنفکر نمیمانست و اصلاً در جو چنان فضاهایی تنفس نمیکرد. شاید به همین خاطر دیر به شهرت رسید و تا زنده بود چندان شعرش پاس داشته نشد.
وقتی از دنیا رفت تشییع باشکوهی از او به عمل آمد که جای شگفتی برای من داشت. چرا باید مردم یک شهر کوچک برای یک شاعر اینگونه به خیابان بیایند؟ اصلاً مگر چند نفر اهل شعر و ادب در این شهرستان (خمینیشهر/سده) هستند که خاسته را بشناسند و غم از دست دادنش آنها را به تشییعش بکشاند؟ نکته اینجا بود که خاسته (بر خلاف بسیاری) برای شاعران شعر نمیگفت. خاسته شاعر مردم بود و برای آنان شعر میگفت. این را از کجا فهمیدم؟
نگاهی به علل استقبال داغ از بعضی سخنرانان و نویسندگان
بارها شنیده ایم فلان خطیب دهَن گرمی دارد و یا فلان سخنران حرف هایش به دل می نشیند یا به قول حافظ آنی دارد که توجه دیگران را به خود جلب می کند و بندة طلعت خود می نماید. آیا آنان قدرت و محبوبیت خود را برای سخنور و نویسندة قابل شدن با کتاب خواندن و تمرین کردن به دست آورده اند؟ یا این که به شانس و اقبال و استعدادهای نهفتة خدادادی خود بسنده کرده اند؟
چرا بعضی از گویندگان (خطبا) یا نویسندگان در یک جامعه گل می کنند؟ با این که در مقایسه با همکاران یا هم صنفانشان حتی ممکن است چه از لحاظ مرتبة علمی، چه از نظر هنر و فنون ارائة مطلب یا به روز بودن و غیره پایین تر هم باشند. اما باز هم بیشتر در دل مردم جای دارند و بیشتر مورد استقبال قرار می گیرند.
(نگاهی به اشعار عاشق اصفهانی، بخش دوم: گزیده)
برای آشنایی بیشتر با سبک و لحن و زبان و فضای شعر عاشق تعداد محدودی از ابیات او را به انتخاب خودم می آورم. ابیات انتخاب شده بیشتر تک بیت های نابی هستند که مثلا در یک غزل می درخشیده اند. هر چند با این کار موافق نیستم و فکر می کنم یک بیت باید در فضای کلی تمامی شعر چشیده شود ولی به علت ضیق فرصت و کم همتی به همین مقدار اکتفا کردم.
(نگاهی به اشعار عاشق اصفهانی، بخش اول: مقدمه و معرفی)
گاهی آدم به سرش می زند پا را از حیطه مطالعه اشعار مولوی و حافظ و سعدی و فردوسی و نظامی و بزرگان فوق مشهور دیگر فراتر نهد و به دیوان دیگر شعرای زبان فارسی که حتی برخی برای خود نام و نشان و سبک و روش ویژه ای دارند اما مورد بی مهری قرار گرفته اند سری بزند. به راستی در قلمرو زبان فارسی شاعران بسیاری داریم که هر کدام دنیایی از رنگ و نور و زیبایی آفریده اند اما آنقدر تمرکز بر روی شاعران خاصی پیدا کرده ایم که آنها را با تمام جذابیتشان در بوته نسیان نهاده ایم و به راستی تا آدم به سرش نزند به سراغ آنها نمی رود.
(سیری در اندیشه های ماکیاولی بخش دوم: معرفی)
شهریار کتابی است که ماکیاولی بعد از شکست ها و ناکامی هائی که در عرصه ی سیاسی داشته و به فلاکت و ادبار گرفتار آمده جهت تقرب به دربار و بازیافت دوباره ی جایگاه خویش به نگارش درآورده است. هرچند موفق به نیل به این خواسته خود نشده و در دوران عمر خود شاهد بذل توجه شاه زمانه به این کتاب نگردیده است و تنها بعد از فوت اوست که مورد توجه قرار می گیرد و با تشخیص کلیسا کتاب ارزشمند تلقی می گردد و بسیاری حادثات دیگررخ می دهد که سرنوشت پرفراز و نشیبی برای آن رقم می زند.