نان به نرخ روز خور
میشناسم من تو را ای نان به نرخ روز خور
مار و عقربزندهکن، شیر و پلنگ و یوز خور
میزنی دوری دگر تحریم را بیدرد سر
خَم نمایی حُکم قانون، مصلحتآموز خور
میشناسم من تو را ای نان به نرخ روز خور
مار و عقربزندهکن، شیر و پلنگ و یوز خور
میزنی دوری دگر تحریم را بیدرد سر
خَم نمایی حُکم قانون، مصلحتآموز خور
انزوا را برگزیدم از جهان و مردمش
عاقبت دل را بریدم از جهان و مردمش
قدّ یک ارزن ندارد ارزشی در دیدهام
از کم و بیش آنچه دیدم از جهان و مردمش
مبهوت توام سنگتر از سنگتر از سنگ
لبریز توام آبتر از آبتر از آب
سرمست توام، مستتر از مستتر از مست
بیهوشتر از خوابتر از خوابتر از خواب
خستهام از این روالِ پر مَلال ای زندگی
کاش میدادی به من یک ذره حال ای زندگی
بستهای درهای خوبی روی من از هر طرف
باز کن درهای خود را، بیخیال ای زندگی
شمعیم، سراپا همه اشکیم و پُر از سوز
این کارِ همیشه است، نه امروز و نه دیروز
ما بسته در این فکر که بند از که گشاییم
در فکرِ گرفتاری ما مردم کینتوز
چه خوب بود که ما هم نجیب میماندیم
به حُسنِ خُلق و عمل بیرقیب میماندیم
چه خوب بود که یاران همدلی بودیم
جدا ز مردمِ مردمفریب میماندیم
چقدر حرف مرا ای دغل نمیفهمی
کنار گوش توام، این بغل نمیفهمی
هزار بار خودت را زدی به کوچهی چپ
درون معرکه باباشمل نمیفهمی
زندگی باید با خوشنظری طی گردد
گاه با شوخی و با شور و شری طی گردد
بین مردم همه جا عشق و صفا موج زند
نه که با فتنه و با حیلهگری طی گردد
از خود برون بیا و ببین تا ستارهها راهی نمانده است
گلها شکوفهها
زیبا و سرزنده
دریا پر از خروش
از خود برون بیا و ببین ابرهای سرد
و بارش نم نم باران روی برگها
از خود برون بیا و سرت را رو به آسمان
در آرامش بیکران
در سکوت
نور
ما با کلمات زندگی میسازیم
از روی لغات زندگی میسازیم
شاعر شدهایم و تیزبین و حساس
با ذکر نکات زندگی میسازبم