هوای ابری
هوای ابری امروز وصف حال من است
گرفته، غمزده، این ابرها مثال من است
مرا گریز نباشد از این که بخت من است
مرا فرار نباشد از آن که فال من است
هوای ابری امروز وصف حال من است
گرفته، غمزده، این ابرها مثال من است
مرا گریز نباشد از این که بخت من است
مرا فرار نباشد از آن که فال من است
سراب گشتم و مثل شراب سنگینم
حباب گشتهام و روی آب سنگینم
شراب خوردهام از دست ساقی و اکنون
شرابخورده و مست و خراب سنگینم
تا نویسم نام خود در دفتر مولا علی
گشتهام مدحتگر مولای خود آقا علی
صبح تا شب میزنم هو، شب علی گویان شوم
تا طلوع فجر گویم یا علی و یا علی
ساختار زندگی را سوختم تا ساختم
تا بسازم زندگی را، عمر خود را باختم
تا بچرخد چرخِ رزقم اسب عصاری شدم
ماندهام در جای اول گر چه عمری تاختم
ظلم کردی به من جفا کردی
لامروت بگو چرا کردی؟
روزگارم شده سیاه و تباه
تا خودت با من آشنا کردی
غلط کردم که در دنیا تو را از خود جدا کردم
که خود را از فراغِ تو به غمها مبتلا کردم
تو را رنجاندم و از خود براندم با خطاهایم
چنین اعمال زشتی را نمیدانم چرا کردم
بوسهباران میکنم آن روی ماهت را مدام
کاش میماند اینچنین روز و شب من بر دوام
دور تو میگردم این سان عاشق و پروانهوار
گوییا من حاجیام، تو کعبه و بیت الحرام
بلی پروندهی ما هم زمانی بسته خواهد شد
دگر دنیا ز دست ما زمانی خسته خواهد شد
اگر بوده بسی بر ما نهان اسرار در عالم
هویدا رازهای تا ابد سربسته خواهد شد
چو در بدبختی خود سالها ماندی و فرسودی
فراموشت شده دیگر تو هم خود آدمی بودی
برای خود نکردی یک دریچه باز در عمرت
برای دیگران هر کورهراهی بود بگشودی
چرا این زندگی این قدر ناهنجار و ناجوره
چقدر این سُنبهی زجر و عذابش سفت و پُر زوره
همیشه خَم باید باشه قد آدم زیر بارش
همیشه دست آدم مثل این که زیر ساتوره