زوایا

سرکشی به زوایای پنهان کتاب، ادبیات و فرهنگ

زوایا

سرکشی به زوایای پنهان کتاب، ادبیات و فرهنگ

اینجا صفحه ای است برای به اشتراک گذاشتن شعرها و نوشته هایم در زمینه های مختلف فرهنگ و ادبیات، معرفی و نقد کتاب.

آخرین مطالب
نویسندگان

نگاهی به نمایش قطعه گمشده

شنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۵، ۰۹:۵۲ ق.ظ

پرسه در هزارتوی خاطرات مدفون

بعد از ظهر روز چهارشنبه 29 دی ماه 1395 به دعوت دوست و همکار فرهیخته جناب آقای محمدرضا رهبری موفق به دیدن نمایش «قطعة گمشده» شدم. نمایشی که از دو سه منظر مرا شگفت زده کرد و همین مسأله باعث شد که ساعت ها به آنچه در این نمایش دیده بودم بیندیشم و هفت (حال کمتر یا بیشتر از هفت) خوان، گذر یا مرحله ای را که در این نمایش پشت سر گذاشته بودم چندباره مرور کنم. مراحلی که گذار از آنها نه تنها تماشاچی را جلو نمی بُرد که او را در لجة سهمناک خود غرق می کرد و در هزار توی فرو می کشید و تلاش داشت لایه های متعدد پیچیده در همِ روح او را بشکافد و وی را به بازنگری در آنچه سال ها در خاطراتش مدفون شده وادارد. تا به حال در مورد سایکودرام مطالبی شنیده بودم اما فکر می کنم یک نمونه خاص از آن را در این نمایش تجربه کردم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۵۲
محمد جلوانی

ایده ها از دست می روند

چهارشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۲۷ ق.ظ

با ایده هایتان چه می کنید؟

حدس می زنم همه انسان ها در طول زندگی روزمره خود به ایده های مختلفی می رسند و غافلانه از کنار آنها می گذرند. نداشتن اعتماد به نفس، تنبلی، نداشتن انگیزه، سرخوردگی و بسیاری از چیزهای دیگر باعث می شود که ما به خود و ایده های خود بی اعتنا باشیم. هر چند جامعه نیز به نوبه خود سدی در مقابل به اجرا رسیدن ایده هاست اما در بسیاری از موارد ما بدون اینکه واقعاً با مشکلات روبرو شویم فقط با توهم این که جامعه یا حکومت یا اطرافیان نمی گذارند ما این کار را انجام دهیم، از زیر بار انجام آن شانه خالی می کنیم و با این کارمان فرصت های بسیاری را از دست می دهیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۵ ، ۱۰:۲۷
محمد جلوانی

سندروم عاشقی؛ واکاوی ابعاد یک عارضه فرهنگی1

چهارشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۵، ۰۹:۴۹ ق.ظ

عشق چیست و عاشق کیست؟

 در باب عشق بسیار گفته و بسیار نوشته اند. آن قدر که شاید با این خیل عظیم نگاشته ها خود را بی نیاز از واکاوی درباره آن ببینیم اما در متنی که پیش رو دارید می خواهیم از زاویه دیگری به آن نگاه کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۵ ، ۰۹:۴۹
محمد جلوانی

کلکسیونر

يكشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۰۵ ق.ظ

(بر اساس داستانی از کارل چاپک)

یک فرش زمینه سفید اناطولی قرن هفدهمی که رویش نقش پرنده و جن وپری داشت. بعضی جاهایش رفته بود اما باور کردنی نبود. من به شما قول می دهم که یکی از کمیاب ترین فرش های دنیا بود. یک و نیم در دو، با رنگ آمیزی عجیب، زمینه سفید با نقش های آبی آسمانی و آلبالویی. صورتم را به طرف پنجره بر گرداندم تا آقای قراچه داغی حالت مرا نبیند.کم کم با لکنت زبان به او گفتم: «حضرت آقا! می شه بپرسم اون قالیچه قشنگ کار کجاست؟» 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۰۵
محمد جلوانی

ارزش احساسات

شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۴۹ ق.ظ

(داستانک طنز)

گل حسن یوسف، شمعدانی، شب بو، آفتابگردان. می گویم: «آخه کی توی گلدون آفتابگردون می کاره و توی پاسیو می گذاره؟»  می گویم: «آفتابگردان قد می کشد، می شود اندازه یک چنار.» ریز می خندد: «خوب، بهتر. تا حالا کی رو  دیدی توی پاسیو اش چنار داشته باشه و دور تا دورش هم کاکتوس های کوچولو؟ یه پیره زن هم هر روز به همه آنها آب بده» باز هم ریز می خندد. می گویم: «به من نگید پیره زن.» ناخن هایش را لاک می زند: «به دل نگیر. خوب، پیره زنی دیگه.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۴۹
محمد جلوانی

یک چشم بینا

شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۳۰ ق.ظ

(داستان)

با نوک انگشت ته سیگارهای توی جا سیگاری را تک تک شمرد. بیست و هفت تا. با اینکه الآن لای انگشتش بود، صبح تا حالا بیست و هشت تا سیگار کشیده بود .سیگار آخری را نصفه کاره توی جا سیگاری له کرد . دود سیگار را با فشار از دوتا لوله دماغ بیرون داد. دست هایش را روی شقیقه هایش گذاشت و بعد لای موهای فلفل نمکیش برد. به زیر سیگاری پر از ته سیگار خیره شده بود .سیگار نصفه له شده، هنوز دود می کرد. تازه ساعت ده صبح بود. چقدر زمان دیر می گذشت. تلویزیون را روشن کرد ولی بلافاصله خاموشش کرد. به طرف حیاط راه افتاد. در اتاق را باز کرد.که یکهو هوای خنک پاییز بدنش را لرزاند. کتش را از جالباسی دم در برداشت و روی دوشش انداخت. دمپایی پوشید. لخ لخ کنان ایوان را طی کرد و به حیاط رفت .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۳۰
محمد جلوانی

شاعر نالان 2

شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۰۵ ق.ظ

(نگاهی به اشعار عاشق اصفهانی، بخش دوم: گزیده)

برای آشنایی بیشتر با سبک و لحن و زبان و فضای شعر عاشق تعداد محدودی از ابیات او را به انتخاب خودم می آورم. ابیات انتخاب شده بیشتر تک بیت های نابی هستند که مثلا در یک غزل می درخشیده اند. هر چند با این کار موافق نیستم و فکر می کنم یک بیت باید در فضای کلی تمامی شعر چشیده شود ولی به علت ضیق فرصت و کم همتی به همین مقدار اکتفا کردم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۰۵
محمد جلوانی

شاعر نالان 1

شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ق.ظ

(نگاهی به اشعار عاشق اصفهانی، بخش اول: مقدمه و معرفی)

گاهی آدم به سرش می زند پا را از حیطه مطالعه اشعار مولوی و حافظ و سعدی و فردوسی و نظامی و بزرگان فوق مشهور دیگر فراتر نهد و به دیوان دیگر شعرای زبان فارسی که حتی برخی برای خود نام و نشان و سبک و روش ویژه ای دارند اما مورد بی مهری قرار گرفته اند سری بزند. به راستی در قلمرو زبان فارسی شاعران بسیاری داریم که هر کدام دنیایی از رنگ و نور و زیبایی آفریده اند اما آنقدر تمرکز بر روی شاعران خاصی پیدا کرده ایم که آنها را با تمام جذابیتشان در بوته نسیان نهاده ایم و به راستی تا آدم به سرش نزند به سراغ آنها نمی رود. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۰۰
محمد جلوانی

من همینم که نمودم 2

پنجشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۴۶ ق.ظ

(سیری در اندیشه های ماکیاولی بخش دوم: معرفی)

     شهریار کتابی است که ماکیاولی بعد از شکست ها و ناکامی هائی که در عرصه ی سیاسی داشته و به فلاکت و ادبار گرفتار آمده جهت تقرب به دربار و بازیافت دوباره ی جایگاه خویش به نگارش درآورده است. هرچند موفق به نیل به این خواسته خود نشده و در دوران عمر خود شاهد بذل توجه شاه زمانه به این کتاب نگردیده است و تنها بعد از فوت اوست که مورد توجه قرار می گیرد و با تشخیص کلیسا کتاب ارزشمند تلقی می گردد و بسیاری حادثات دیگررخ می دهد که سرنوشت پرفراز و نشیبی برای آن رقم می زند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۵ ، ۰۹:۴۶
محمد جلوانی

من همینم که نمودم 1

پنجشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۴۴ ق.ظ

(سیری در اندیشه های ماکیاولی بخش اول: مقدمه)

     قدما بر این عقیده بودند که انسان مدنی الطبع است. بدین معنی که طبیعت انسان به گونه ای است که خواهان زندگی دست جمعی در محدوده ای مشخص و در کنار دیگر انسان هاست. این گونه زندگی لا جرم مشکلات و مسائل خاص خود را نیز در پی دارد.  شبیه داستان خار پشت هایی که در اثر سرما به یکدیگر نزدیک می شوند تا گرم شوند ولی وقتی بیش از اندازه نزدیک می شوند خارهایشان در بدن همدیگر فرو می رود و مجبورند از هم فاصله بگیرند. انسان ها نیز مایل به در کنار هم بودن هستند ولی از آنجا که هر کدام سلایق و علایق و روش زندگی ویژه ی خود را دارند پس از اینکه در کنار هم قرار گرفتند مشکلات به مرور بروز می کند و مجبور می شوند از یکدیگر دور شوند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۵ ، ۰۹:۴۴
محمد جلوانی