زوایا

سرکشی به زوایای پنهان کتاب، ادبیات و فرهنگ

زوایا

سرکشی به زوایای پنهان کتاب، ادبیات و فرهنگ

اینجا صفحه ای است برای به اشتراک گذاشتن شعرها و نوشته هایم در زمینه های مختلف فرهنگ و ادبیات، معرفی و نقد کتاب.

آخرین مطالب
نویسندگان

بوسه باران

دوشنبه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۴۴ ق.ظ

بوسه‌باران می‌کنم آن روی ماهت را مدام
کاش می‌ماند این‌چنین روز و شب من بر دوام 

 

دور تو می‌گردم این سان عاشق و پروانه‌وار
گوییا من حاجی‌‌ام، تو کعبه و بیت الحرام 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۳ ، ۰۹:۴۴
محمد جلوانی

پرونده ما

دوشنبه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۰۹ ق.ظ

بلی پرونده‌ی ما هم زمانی بسته خواهد شد
دگر دنیا ز دست ما زمانی خسته خواهد شد 

 

اگر بوده بسی بر ما نهان اسرار در عالم
هویدا رازهای تا ابد سربسته خواهد شد 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۳ ، ۰۸:۰۹
محمد جلوانی

غمی نیست

يكشنبه, ۲۸ مرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۵۷ ق.ظ

گفت:

چون می‌گذرد غمی نیست

اما نمی‌دانست

همین گذشتن‌ها

همین درگذشتن‌هاست

که غم است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۰۳ ، ۰۹:۵۷
محمد جلوانی

بدبختی

شنبه, ۲۷ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۳۷ ق.ظ

چو در بدبختی خود سال‌ها ماندی و فرسودی
فراموشت شده دیگر تو هم خود آدمی بودی 

 

برای خود نکردی یک دریچه باز در عمرت
برای دیگران هر کوره‌راهی بود بگشودی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۰۳ ، ۰۶:۳۷
محمد جلوانی

اگر من شهردار بودم

پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۰۹ ق.ظ

خیلی وقت پیش نامه‌ای از سوی شهردار محترم شهرم به دستمون رسید

که خواسته بود

اگه طرح شاخص و ویژه‌ای به ذهنمون می‌رسه که شهرداری بتونه

در طی مدیریت این شهردار اجرا بکنه

اعلام کنیم.

احتمالاً علت ارسال این نامه این بود

که فعالیت‌های معمولی و مرسوم  (روتین)

در پایان دوره‌ی این شهردار

نتونه افکار عمومی را اقناع کنه

و شاخصی در اذهان عمومی برای به یاد ماندن زحمات ایشون باشه.

خوب ما یه فکرایی کردیم

و یه چیزهایی هم نوشتیم

و فرستادیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۰۳ ، ۰۸:۰۹
محمد جلوانی

زندگی ناجور

پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۵۹ ق.ظ

چرا این زندگی این قدر ناهنجار و ناجوره
چقدر این سُنبه‌ی زجر و عذابش سفت و پُر زوره 

 

همیشه خَم باید باشه قد آدم زیر بارش
همیشه دست آدم مثل این که زیر ساتوره 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۰۳ ، ۰۶:۵۹
محمد جلوانی

شاهباز پیر

يكشنبه, ۲۱ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۴۲ ق.ظ

زانو بزن به پای من، ای شاهباز پیر
من مرد جنگی‌ام که تو را خوار می‌کُشم 

 

یک عمر بود روی سرم سایه‌ات ز ترس
اینک شجاع گشته‌‌ام و زار می‌کشم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۰۳ ، ۰۶:۴۲
محمد جلوانی

شادمونی

يكشنبه, ۲۱ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۴۰ ق.ظ

نمیای با من یه پیکی بزنی به شادمونی
نمیای یه شب که پیش دلِ زارِ من بمونی 

 

من و این دلی که غصه پُرِش از غبار کرده
تو بیا کمک کن این بار، توی این خونه تکونی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۰۳ ، ۰۶:۴۰
محمد جلوانی

اولین مواجهه 16- تولد

سه شنبه, ۱۶ مرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۰۱ ق.ظ

پدر بزرگ و مادر بزرگم هفت فرزند داشتند

یعنی

پدرم چهار برادر و دو خواهر داشت.

چرا داشت؟

چون یکی از برادرهایش در روزهای اول جنگ شهید شده بود.

پس الان سه برادر بیشتر ندارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۳ ، ۰۹:۰۱
محمد جلوانی

اولین مواجهه 15- ساعت

دوشنبه, ۱۵ مرداد ۱۴۰۳، ۰۷:۳۴ ق.ظ

برای یک بچه

ساعت بیشتر از آن که جنبه‌ی وقت‌شناسی داشته باشد

جنبه‌ی زیبایی‌خواهی دارد.

یعنی برای یک بچه

علاقه به ساعت

خیلی به خاطر فهمیدن دقیق زمان نیست

بلکه بیشتر حس قیافه گرفتن

رقابت

و فخرفروشی بین هم‌سالان است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۰۳ ، ۰۷:۳۴
محمد جلوانی