زوایا

سرکشی به زوایای پنهان کتاب، ادبیات و فرهنگ

زوایا

سرکشی به زوایای پنهان کتاب، ادبیات و فرهنگ

اینجا صفحه ای است برای به اشتراک گذاشتن شعرها و نوشته هایم در زمینه های مختلف فرهنگ و ادبیات، معرفی و نقد کتاب.

آخرین مطالب
نویسندگان

ذکر عشق

پنجشنبه, ۴ خرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۳۸ ب.ظ

با ذکر عشق روی تو دل را جوان کنم

پیرم، جز این سلامت این دل چه سان کنم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۰۲ ، ۱۲:۳۸
محمد جلوانی

اعوذ بالعشق

پنجشنبه, ۴ خرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۳۶ ب.ظ

اعوذ بالعشق ز شیطان غم

بر آستان تو پناه آورم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۰۲ ، ۱۲:۳۶
محمد جلوانی

شعر گل

پنجشنبه, ۴ خرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۳۴ ب.ظ

شعرهایم را برایت می‌نویسم روی گل

تا اگر بد بود جبرانش نماید بوی گل

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۰۲ ، ۱۲:۳۴
محمد جلوانی

موج‌ها ما را می‌برند

پنجشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۷:۵۴ ق.ظ

در دریای متلاطم زندگی

هر کس با وسیله‌ای سیر زندگی خود را پیش گرفته است.

یکی با یک قایق کوچک

دیگری بر قایقی بزرگ‌تر

یکی سوار بر کشتی است

و دیگری بر تخته‌پاره‌ای چنگ زده.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۷:۵۴
محمد جلوانی

ظاهر و باطن

سه شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۸:۴۸ ق.ظ

چه در انسان و چه در غیرانسان

ظاهر و باطن

«معمولاٌ» بر هم اثر می‌گذارند.

تمام حرفی که می‌خواهم بزنم در همین «معمولاً» نهفته است

چون این اتفاق همیشه نمی‌افتد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۸:۴۸
محمد جلوانی

شعر برای روز کارگر

يكشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۱:۵۶ ب.ظ

چه رنج‌ها که کشیده است دست کارگرت

که لقمه‌ای بدهی دست دختر و پسرت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۳:۵۶
محمد جلوانی

زندگی مزخرف

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۴۰۱، ۰۸:۵۶ ق.ظ

تقریباً هر روز که می‌گذره بیشتر به این نکته ایمان پیدا می‌کنم که زندگی چیز مزخرفیه.

این تزَخرُف (مزخرف بودن) زندگی ظاهراً نهایت نداره.

از بیست سالگی به بعد،

یعنی از زمانی که احساس کردم گل زندگی را پشت سر گذاشتم

و حالا باید روی پای خودم بایستم و توشه‌ای برگیرم، 

اوضاع به همین روال رو به مزخرفیت روزافزون داشته و ول هم نمی‌کنه.

شاید کم و زیاد داشته اما هیچ وقت صفر نشده.

انگار همیشه هر خنده از ته دل به دنبال خودش یه اتفاق اعصاب خردکن خواهد داشت.

نمی‌دونم برای همه زندگی به همین شکل هست 

یا فقط برای جهان سومیا

یا فقط برای ما ایرانیا

یا فقط برای من.

امیدوارم روزای خوب برسه.

روزهایی که از خندیدن نترسم

به خاطر اضطراب‌های بعدش.

امیدوارم حالتون را خراب نکرده باشم.

زیاده عرضی نیست.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۰۱ ، ۰۸:۵۶
محمد جلوانی

رساله کشف جنایت میرزا عبدالغفار

سه شنبه, ۱۱ مرداد ۱۴۰۱، ۰۸:۲۱ ق.ظ

بعضی چیزها مثل لباس و پوشاک تابع مُد هستند. هر از گاهی شکلی از آنها مد می‌شود و پس از مدتی جای خود را به مد بعدی می‌دهد. در عالم ادبیات هم این اتفاق می‌افتد. مثلاً در کشور ما زمانی نویسندگان، رمان‌های تاریخی به تقلید از الکساندر دوما می‌نوشتند. زمانی دیگر داستان‌های سریالی و آرسن لوپنی مد شده بود. در مقطعی ادبیات مارکسیستی و دنیای ماکسیم گورکی بر ادبیات ما اثر گذاشته بود. الآن هم به نظر می‌رسد چندی است بورخس‌گرایی و حتی بورخس‌بازی ذهن بعضی داستان‌نویسان ما را به خود مشغول کرده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۰۱ ، ۰۸:۲۱
محمد جلوانی

معنا و هدف زندگی

سه شنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۱:۱۷ ق.ظ

هر چه فکرش را می‌کنم تنها هدفی که می‌توانم برای زندگی خود تصور کنم

که می‌تواند به زندگی‌ام معنا دهد،

رفتن، گشتن و دیدن زیبایی‌های دنیا،

هر جور و هر نحو

در حد کنجکاوی و حتی فضولی است.

رازهای سر به مهر را شنیدن،

کنکاش کردن،

دانستن،

پی بردن از راه سرک کشیدن در کتاب‌ها،

در طبیعت،

در دیدن بناهای تاریخی،

در حرف زدن با افراد

و هر راه و روش دیگر.

مشکل این است که این هدف من از زندگی است

اما انگار زندگی اجازه پی‌گرفتن این هدف را به من نمی‌دهد.

شاید هم می‌دهد

اما من راهش را بلد نیستم

و نمی‌توانم از آن استفاده کنم.

فعلاً قناعت کرده‌ام به کتاب خواندن.

هر کتابی که عشقم بکشد.

حتی بدون روش و هنجار و ترتیب و هدف مشخص.

خودم را سپرده‌ام به دست باد و امواج زندگی

تا ببینم به کجا مرا می‌راند.

راستش انرژی ندارم تا مسیر خودم را بروم.

خسته و دلزده نیستم

اما انگار حسش نیست.

خوابم می‌آید.

تنبلم؟

روزگار مرا فرسوده کرده؟

خموده و افسرده‌ام؟

مریضم؟

نمی‌دانم.

شاید گذشت زمان بهترم کند،

شاید هم بدتر.

به هر حال عنانم دست خودم نیست

و هدف زندگی را طاقچه بالا گذاشته‌ام

و گاه گاه فقط نگاهش می‌کنم

و آه می‌کشم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۱:۱۷
محمد جلوانی

سرعت زندگی

چهارشنبه, ۱۷ فروردين ۱۴۰۱، ۰۸:۵۴ ق.ظ

زندگی سریع‌تر از آنچه فکر می‌کنیم می‌گذرد. لحظه‌ها، دقیقه‌ها، ساعت‌ها تا برسیم به روزها، ماه‌ها و سال‌ها آن قدر سریع می‌گذرند که گاه متوجه نمی‌شویم. آری حتی متوجه نمی‌شویم که سال دیگری از دستمان رفته است. تولدمان را جشن می‌گیریم، برای عید نوروز سفره هفت سین می‌چینیم و حتی لحظه‌ای به این فکر نمی‌کنیم که این عمر گران‌بهای ما چگونه گذشته است. به این فکر نمی‌کنیم یک سالی که گذشته را صرف چه کاری کرده‌ایم. به این فکر نمی‌کنیم که زمانی در حسرت لحظه‌های جوانی بال بال خواهیم زد. به این فکر نمی‌کنیم که زمانی خواهد رسید که برای این که فقط چند دقیقه بیشتر در این دنیا زندگی کنیم و کنار عزیزانمان باشیم حاضریم تمام دارایی خود را بدهیم.

این حرف‌ها در اولین پست سال جدید شاید چندان خوشایند نباشد ولی واقعیتی انکار ناپذیر است. 

نمی‌خواهم دستورالعمل صادر کنم که این کار را بکنید یا آن کار را نکنید. معلم زندگی هم نیستم که بگویم برای رسیدن به قله‌های خوشبختی فلان کار را انجام دهید و این گونه برای زندگی‌تان برنامه‌ریزی کنید. فقط می‌خواهم بگویم سعی کنید در این زندگی شتاب‌آلود برای چند لحظه هم که شده ترمز زندگی را بکشید، از قطار زندگی پیاده شوید، نگاهی به اطرافتان بیندازید. اولاً از منظره زندگی لذت ببرید ثانیاً از خود بپرسید آیا واقعاً در مسیر درستی حرکت می‌کنید؟ شاید اصلاً قطار اشتباهی سوار شده باشید و هر چه بیشر پیش می‌روید از هدف زندگی خود بیشتر دور می‌شوید.

امیدوارم سال خوبی پیش رو داشته باشید و لحظه به لحظه به هدفی که به آن علاقه دارید نزدیک‌تر شوید و هر چه زودتر به قله‌موفقیت‌هایی که می‌خواهید برسید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۰۱ ، ۰۸:۵۴
محمد جلوانی