مرگ آمد
در سوگ خواهرزادهی همسرم
مرگ آمد به در خانهی ما در زد و رفت
یک پریدخت ز کاشانهی ما پر زد و رفت
گُردهی ما که ز سنگینی غمها خم بود
مرگ پیش آمد و بیحوصله خنجر زد و رفت
در سوگ خواهرزادهی همسرم
مرگ آمد به در خانهی ما در زد و رفت
یک پریدخت ز کاشانهی ما پر زد و رفت
گُردهی ما که ز سنگینی غمها خم بود
مرگ پیش آمد و بیحوصله خنجر زد و رفت
کاش میشد شاد باشم، ساعتی با خود برقصم
ساعتی نه، بیشتر، تا هر کجا میشد برقصم
نسخهای بهر دلِ زارم طبیبی مینوشت و
مُلزَمم میکرد در هر حالتی لابد برقصم
تعداد بازدید، وَ یا لایک و اشتراک
داده تمام زندگی آدمی به فا...
گشته ملاک برتری مردمان چه پوچ
ای وای بر چنین اثر و بر چنین ملاک
خداوندا به آن خوبان درگاه
که میخوانند نامت را شبانگاه
بده آرامشی شایسته بر ما
بده ما را روان و جان آگاه
من غرق شراب می عرفانی خویشم
مست از غزل شرح پریشانی خویشم
در آینهی غیر نیابم اثر از خویش
دنبال شناساییِ انسانیِ خویشم
بهار پر گل ما را تو زینت افزایی
بهار با تو بهار است بس که زیبایی
همه وجود تو خوبی و حسن و زیباییست
علاوه بر منش نیک و مجلسآرایی
پدربزرگ مادریام
یعنی پدر مادرم
سواد نداشت.
از لحاظ اقتصادی هم چندان وضع خوبی نداشت.
هر چند به نظرم از نظر هوش و استعداد کمبودی نداشت
اما بنا به عللی که تقریباً بر همگان مشخص بود
و به دوران کودکیاش
و مصیبتهای یتیمی برمیگشت
در کار و زندگی انسان موفقی نبود.
در عین حال انسانی شدیداً مذهبی بود.
به صفحه صفحهی قلبم نوشته نام علی
اقول اشهد انّی انا الغلام علی
علی مراست امام و منم غلام درش
محمد است رسول خدا، امام علی
گذشت عمر من و غیر عشق یادم نیست
به غیر شعشعهی عشق در نهادم نیست
به راه عشق قدم را نهادم و رفتم
به راه پر خطرش گر چه توش و زادم نیست